هیسس!! ساکت!!
یکی دیگر از جذابیت های محیط کار گوش دادن به حرف مشتری هایی ست که وقتی منتظر کارشون هستن با هم رفیق و تبدیل به بهترین مشاور امور مربوطه میشوند.هر اطلاعاتی که دارند و ندارند در اختیار هم میگذارند.برای همدیگر دردودل و همدردی می کنند و سعی در پیدا کردن راهی برای حل مشکل میکنند و اگر راهی پیدا نشد ریشه ی مشکل را موشکافانه پیدا و بعد سری تکان میدهند و دوباره سکوت میکنند!
یا جالب تر آنجاست که سعی عجیبی در یافتن یک نقطه ی کور آشنایی هستند مثلا فلانی که فلان جا فلان مغازه را داره و فلان سال فلان خونه رو ساخت چیکارتون میشه؟اونم جواب میده که توی یه روستا زندگی میکنیم!!! و نفر اول جواب میده واقعااااا بهش سلام برسون من یه سالی از کنار مغازه اش رد شدم!!!! شاید به این بهونه کمی به هم نزدیک شوند و بتوانند صمیمانه برای همین چند دقیقه صحبت کنند!!! و راحت تر آمار آبا و اجداد همدیگر را بیرون بیاورند!!!
آنجا که باشی میفهمی انسان ها چقدر از سکوت بیزارند! دوست دارند حرف بزنند حتی با غریبه ای که ممکن ست دیگر هیچ وقت همدیگر را نبینند! چقدر سکوت برایشان آزاردهنده ست و از آن بیشتر چقدر از انتظار فراری هستند! انتظار حتی برای ساعتی چقدر پیرشان میکند! و برای سریع تر گذشتن همین چند دقیقه چه راحت با هم سر صحبت را باز میکنند. اما میدانی؟ سکوت آنقدرها هم بد نیست